وایساده بودم که ساندویچم آماده شه، داشتم فکر می کردم
-تو که ناهار خوردی...
اینجا محلش بد نی واسه اینکه دلت فلافل بخواد ییهو ؟
تو این ساندویچیه کثیف...
محله خطرناک
فلافلهارو از تو روغن در اورد. چارتا دونه سیب زمینی هم باهاشون بود.
-یعنی یارو هوس کرده خودش سیب زمینی بخوره؟
یا اینا رسموشونه که تو ساندویچ سیب زمینی سرخ کرده بذارن؟!!...
-سس چه رنگی؟
-قرمز
-سیب زمینی هم بذارم کنارش؟
یک جور متعجبی که به نظر نرسد و بی تفاوتی که به نظر برسد کله ام را تکان دادم که بذار
-این سیب زمینی ها واسه اینکه با حجابی
***
لای ساندویچ را باز کردم ، دونه دونه سیب زمینی های گنده را از لایش در آوردم
بلعیدم و فکر کردم واسه اینکه...
با با ایولااااااااا....
من به این شهروندان افتخار می کنم !
یکی بود-!
جایزه حجاب دادن ش
نسبتن-! لائیک بود
+ضمایر را باور نکن-!
~