بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

سوالم را تکرار ... ای ابر؟

بچه مچه بودم. شاید راهنمایی، یکی از بچه ها خیلی شنگول اومد طرفم و پرسید

-اگه یه تیکه ابر تو اتاقت داشتی چیکارش میکردی؟

یه کم فک کردم . گفتم: روش میخوابیدم.

خنده ی مستانه ای سر داد و گف : این ابر همون شوهرته!



 حالا دراز کشیده بودیم و ابرارو نگا میکردیم یاد اون سوال افتادم! گفتم ببینم تو چی میگی

ازت پرسیدم:

-اگه یه ابر داشتی چیکار میکردی؟

-یعنی چی؟ سوالتو نمی فهمم

-فک کن یه تیکه ابر تو اتاقت داشتی. باهاش چیکار میکردی؟

-از اتاقم مینداختمش بیرون

ای "ابر " تو با "باران" نسبتی داری؟

بازی رو آن-اینستال کردم

بقیه رو چی کار کنم؟

همه ی 

عادت ها

ساعت ها

و آدم هایی

که میخوام آن اینستال بشن

پارک ملت و همیشه یکی هست که تر بزنه

رفتیم دوتایی با هم وسط چمنای پارک ملت دراز کشیدیم و ابر بازی کردیم

هی من می گفتم توی ابرا چی می بینم ، هی تو می گفتی

"یه بچه دایناسور که به ابرا تکیه داده... اوناهاش... دیدی؟ نوبته توئه"

...

می شد برای چن ساعت همه جیز رو از یاد برد

ادامه مطلب ...