خواب از سرم پریده
پدر مادر سفرن
خواب از سرم پریده
رفتم ظرفشویی رو چیدم، روشن کردم
قابلمه ها رو خودم شستم
روی میز رو دستمال کشیدم
رول دستمال توالت خالیو با پر عوض کردم
دستشویی رو فرچه کشیدم...
حس زن چهل ساله ای رو دارم، که به همین سادگی چهل سالش شده
حس زن چهل ساله ی خونه داری رو دارم، که شبایی که خوابش نمی بره
کاسه توالت رو فرچه می کشه
پ.ن:
بالایی را بهانه کردم بیام اینو رو به ابرای آسمون فریاد بزنم:
آخ که خوب گفتی، آخه درد همینه، خودم که باشم، نمیرم، می ترسم من
امیدم قلمبه شده که زودی ببینمت، زودی می بینمت.
اینو بخون آدم میشی!
فرچه کشیدن که عیبی نداره!
اونی باید خجالت بکشه که اون جوری کرده!
http://purpirar.blogsky.com/
کامنت نصفه شب بهتر از این نمیشه!
..
زودی زودی میبینمت ..
8 : ) ..
میریم .. نمی ترسیم ..
بمب طا قاف .. خوب ..
8 : ) ..
تو باز از این فیلمای کانال ۴ دیدی اینجوری شدی...
خوب تو که جنبه نداری نبین خواهر من ...نبین عزیز من ...نبین فرهیخته گرامی!!
اا .. قندیل
یعنی خود خودشی ...
همون که هی دنبال نوشته هاش میگشتم
کاش یک راهی میگذاشتی واسه پیدا کردنت
مرسی