از همان بستنی مخصوص های ویونا که ظرفش شکل توالت فرنگی بود
تهش ژله قرمز
قاطیش بستنی قهوه ای.. از همان ها
یادت هست؟
راستی یک بار با اکبر رفتیم ویونای سر کوچه شان
کافه نبود که لعنتی
لوستر فروشی بود شاید
با آن کافه چی های لباس فرم پوشیده ی اتوکشیده
با خدا درصد حق سرویس، به حق سرویسمان کردند
کافه نبود که لعنتی
نه اکبر؟
- حلزون گفته بود "بوگندو" چه عنوانیه! عنوان این یکی را حتما دوست می دارد اما
:))))))
لعنتی !
یا از همان هات چاکلت های فلفلی ِ گه مزه
عمو مراقب خدات باش ...
به قول اکبر
شکمت رگ به رگ نشه ...
فازش غم بود ..ندانم
من ولی نمیتونم خندم نگیره
بزن تو رگ
بزن
واسه خنده ناکی بود مادر :)
راز رزیده ی لعنتی هم لیوان یک بار مصرف می ده..
از فردا چیپس و پنیر پاییز هم لابد توی این ظرف آلومینیمیا میشه.. شایدم شده باشه! رودتر باید چک کنم
لعنتیای بی آبرو
از وقتی پست گذاشتی ذهنم درگیر چندتا چیز شد
اول اینکه خواستم پست بزارم ، یوزر و پسووردم یادم رفته :دی
دو اینکه اون دفعه که تو داشتی اسهال خونی تو توالت فرنگی میخوردی من میلک شیک شکلات میخوردم
هی فک میکنم اول چه انتخاب احمقانه ای
چرا من توالت فرنگی با ته بندی اسهال خونی نگرفتم ؟؟
بعدم یاد این میفتم که از مدرسه رفتیم اونجا و سرخ کن مادر جان یه ساله مدرست !!
خلاصه ....
:دی
عاشق یوزر پس فراموش کردنتم ..
از مدرسه با اتوبوس.. گمانم توی اتوبوس عکس هم گرفتیم. موبایل تو بود یا آلاله نمی دونم.
هات چیلی چاکلت گه مزه هم ماله پاییز بود.
یک بلاگ جدید هم شده بسازی، پست رو بذار
بعد واسه پست بعدی یکی دیگه بساز چون حتم دارم دوباره یوزر پس یادت روفته تا اون وقت .. :دی
اوهوووم :)
حالا تو فکرم تو سمت نظرات تو پست بزارم :دی
یوزر ، پس هم نمیخواد
حالم به هم خورد......
تو بچه دار شدی نمی خواد واسش اسم بذاری
هوی صداش کنیم قشنگتر از این اسماست
یا شاید خودم واسش اسم گذاشتم
حلزونی...کرم شب تابی ...سوکس سیاهی...
هان....نیگا میکنی؟؟؟؟
هر چی باشه از اسهال مسهال که بهتره!!!
بذار کفش دوزک :دی