در تاریکی شب، توی خیابان خلوت داشتم می رفتم، دو تا مرد جلوی یک ATM بودند. صدام زدند: "خانوم؟"
بین این "خانوم؟" تا جمله بعدیشان کسری از ثانیه طول کشید، اما من توی ذهنم ساعتها فیلم سینمایی ساخته بودم. گفتم مثلا الآن است که بگویند "نترسید، ما دزد نیستیم. پول احتیاج داریم. موجودی کارتتون رو به ما بدید. کاریتون نداریم! به وقتش این پول را پس میدهیم" یا یک داستان اکشن تر و کمتر درام که تویش مثلا چاقو هم داشته باشد. خلاصه در همین کسری از ثانیه خشک شده بودم، وقتی یکیشان گفت "سه میلیون، هفت تا صفر داره؟" میخواستم بپرم ماچش کنم.
سلام بمب جان.. والله من بهت حق میدم، انقدر که آدم این ور و اون ور از این خبرا میشنوه!
علیک سلام.. اوهوم
من که می گم صفرهای سه میلیون بهانه بوده ! دلشون گیر کرده بوده شاید
:|
سه میلیون هفت تا صفر داره!؟
تا صفر دستگاه مختصات رو کجا بذاری
بمب جان اینهمه فکر انهم در کسری از ثانیه؟
مغزه دیگه، سرعتش مافوقه نوره