بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

رابین ویلیامز

می دانی تو اولین بازیگر خارجی بودی که اسمش را یاد گرفتم. آن موقع ها فکر میکردم یک ارتباط معنوی عمیقی بین ما هست، فکر میکردم هیچکس تو را به اندازه من دوست ندارد. فک میکنم اگر همان موقع ها میمردی، از دیدن اینکه چطور همه در مرگت سوگوار هستند، خیلی غصه دار می شدم. آن موقع هایی که می گویم یعنی همان موقعهای نوجوانانگی و خیالهای خامش


چند شب پیش خیلی یهویی یادت افتادم رابین، اصلا باورم نمیشد که مرده باشی. برای یک آن حس کردم، توی کل دنیا من تنها کسی هستم که در این لحظه دارم به تو فکر می کنم، تو داشتی لبخند میزدی و برای یک لحظه فقط مال من بودی

نظرات 3 + ارسال نظر
دفتر نقاشی یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 05:09 ب.ظ http://daftar-naghashi.blogfa.com

خیلی هم از خودکشی اش نمی گذرد !

بعضی آدمها دیدی هرچیم که از مرگشون بگذره هنوز فک میکنی نمردن..
اونطوری

مرموز یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:43 ب.ظ http://marmuz.blogsky.com

سلام، وقتی فهمیدم خودکشی کرده شوکه شدم! و از مرگش واقعا ناراحت... اولین فیلمی هم که ازش دیدم جومانجی بود خیلی دوست داشتم فیلمشو

دفتر نقاشی دوشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:00 ق.ظ http://daftar-naghashi.blogfa.com

دقیقا من هم اولین فیلمی که ازش دیدم جومانجی بود ، یادش به خیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد