بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

سیب زمینی غیرتمند

وایساده بودم که ساندویچم آماده شه، داشتم فکر می کردم
-تو که ناهار خوردی...
اینجا محلش بد نی واسه اینکه دلت فلافل بخواد ییهو ؟ 
تو این ساندویچیه کثیف...
محله خطرناک

فلافلهارو از تو روغن در اورد. چارتا دونه سیب زمینی هم باهاشون بود.
-یعنی یارو هوس کرده خودش سیب زمینی بخوره؟
یا اینا رسموشونه که تو ساندویچ سیب زمینی سرخ کرده بذارن؟!!...

-سس چه رنگی؟
-قرمز
-سیب زمینی هم بذارم کنارش؟

یک جور متعجبی که به نظر نرسد و بی تفاوتی که به نظر برسد کله ام را تکان دادم که بذار

-این سیب زمینی ها واسه اینکه با حجابی


                                                     ***

لای ساندویچ را باز کردم ، دونه دونه سیب زمینی های گنده را از لایش در آوردم 
بلعیدم و فکر کردم واسه اینکه...


نظرات 2 + ارسال نظر
حامد سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://gohism.blogsky.com


با با ایولااااااااا....
من به این شهروندان افتخار می کنم !

ابر پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:31 ب.ظ

یکی بود-!
جایزه حجاب دادن ش
نسبتن-! لائیک بود
+ضمایر را باور نکن-!
~

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد