بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

based on true story

از اول که سوار مترو شدم یه جوری نگام می کرد 

-ببخشید خانوم. شما باردارید؟ 

منم که خندم گرفته بود 

-نه! اما اگر باعث میشه جاتونو به من بدید بله هستم 

 

پ.ن: تو فقط جاتو به من بده من برات چهار قلو میزام!! 

نکته: تمام ویژگی های خانوم باردار از قبیله شکم برآمده و دماغ پف کرده و صورت باد کرده... در ما رویت میشود

نظرات 3 + ارسال نظر
قندیل دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:09 ب.ظ

یه سوال داشتم استاد می خواستم بدونم واقعآ خجالت می کشی یا که خیر ؟
رفتی بلاد کفر حامله هم که شدی اونجا اون وقت به استوری بدبخت فحش میدی دیگه نبینم بگی تو رو(ح) استوری

ابر نیست یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ

مینویسی-مینویسی-
نمینوشتی-نمینوشتی-
خواب دیده بودم ؟-
خواب ِ سپید-!

حامد سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ http://gohism.blogsky.com

ای بابا...
خریت ملت که شکی توش نیس
به یکی رشته ام و گفتم،شروع کرد به وای و وووی که اینکه پسرونه است !
بعدش پرسید از تجربی رفتی دیگه ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد