بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

جنون ادواری

خواب از سرم پریده

پدر مادر سفرن

خواب از سرم پریده

رفتم ظرفشویی رو چیدم، روشن کردم

قابلمه ها رو خودم شستم

روی میز رو دستمال کشیدم

رول دستمال توالت خالیو با پر عوض کردم

دستشویی رو فرچه کشیدم...


حس زن چهل ساله ای رو دارم، که به همین سادگی چهل سالش شده

حس زن چهل ساله ی خونه داری رو دارم، که شبایی که خوابش نمی بره

کاسه توالت رو فرچه می کشه



پ.ن:

بالایی را بهانه کردم بیام اینو رو به ابرای آسمون فریاد بزنم:

آخ که خوب گفتی، آخه درد همینه، خودم که باشم، نمیرم، می ترسم من


امیدم قلمبه شده که زودی ببینمت، زودی می بینمت.


نظرات 6 + ارسال نظر
سجاد سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:27 ق.ظ http://purpirar.blogsky.com/

اینو بخون آدم میشی!
فرچه کشیدن که عیبی نداره!
اونی باید خجالت بکشه که اون جوری کرده!
http://purpirar.blogsky.com/
کامنت نصفه شب بهتر از این نمیشه!

ابر سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ق.ظ

..
زودی زودی میبینمت ..
8 : ) ..
میریم .. نمی ترسیم ..
بمب طا قاف .. خوب ..

ابر پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:13 ق.ظ

8 : ) ..

قندیل جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:43 ب.ظ

تو باز از این فیلمای کانال ۴ دیدی اینجوری شدی...
خوب تو که جنبه نداری نبین خواهر من ...نبین عزیز من ...نبین فرهیخته گرامی!!

قاف جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:04 ب.ظ

اا .. قندیل

نسرین دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ

یعنی خود خودشی ...
همون که هی دنبال نوشته هاش میگشتم

کاش یک راهی میگذاشتی واسه پیدا کردنت

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد