بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

کمدی وحشت

در تاریکی شب، توی خیابان خلوت داشتم می رفتم، دو تا مرد جلوی یک ATM بودند. صدام زدند: "خانوم؟"

بین این "خانوم؟" تا جمله بعدیشان کسری از ثانیه طول کشید، اما من توی ذهنم ساعتها فیلم سینمایی ساخته بودم. گفتم مثلا الآن است که بگویند "نترسید، ما دزد نیستیم. پول احتیاج داریم. موجودی کارتتون رو به ما بدید. کاریتون نداریم! به وقتش این پول را پس میدهیم" یا یک داستان اکشن تر و کمتر درام که تویش مثلا چاقو هم داشته باشد. خلاصه در همین کسری از ثانیه خشک شده بودم، وقتی یکیشان گفت "سه میلیون، هفت تا صفر داره؟" میخواستم بپرم ماچش کنم.


نظرات 4 + ارسال نظر
مرموز جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 07:08 ب.ظ http://marmuz.blogsky.com

سلام بمب جان.. والله من بهت حق میدم، انقدر که آدم این ور و اون ور از این خبرا میشنوه!

علیک سلام.. اوهوم

دفتر نقاشی شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 08:21 ق.ظ http://daftar-naghashi.blogfa.com


من که می گم صفرهای سه میلیون بهانه بوده ! دلشون گیر کرده بوده شاید

:|

فرید چهارشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 12:05 ق.ظ http://istgaheman.blogfa.com

سه میلیون هفت تا صفر داره!؟

تا صفر دستگاه مختصات رو کجا بذاری

زری یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 08:14 ب.ظ http://asemam-abri.blogsky.com/

بمب جان اینهمه فکر انهم در کسری از ثانیه؟

مغزه دیگه، سرعتش مافوقه نوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد