بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

بمب هیدروژنی

برای یک لحظه خورشید...

موتورسواری دُلا دُلا


+ مسافر میزنید آقا؟
-کجا میری؟

+سر عباس‌آباد
-نه مسیرم نمیخوره
.

.

-سوار شو.. از همون ور میرم

.

-من با موتور مسافر نمیزنم معمولا.. میترسم یک وقت یک چیزی بشه. مسئولیت داره برای آدم

+منم دفعه اولمه موتور سوار میشم مسافر

-جدی میگی؟ موتور سوار نشدی قبلا؟

+چرا .. چرا. سوار شدم مثلا با برادرم. اینطوری مسافر دفعه اوله

-آهااا.. ترسیدم گفتم اگه دفعه اولته همینجا پیادت کنم..
.

.

-الان اگه خدایی نکرده تصادفی چیزی بشه.. زنم میگه این خانومه کی بوده باهات؟ زن دوم داری؟

.

-ببخشید من این رو میگم.. ولی شما موتور هرکسی سوار نشو به نظرم


نظرات 1 + ارسال نظر
379 سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 10:24 ب.ظ http://nazdikeghiam.mihanblog.com

اللهم عجل لولیک الفرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد